پدرانی در دل کویر که”آب، نان و کار” ندارند
خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ مرضیه کیان: اینکه در خنکای باد کولر روی مبل لم داده باشیم و شبکههای تلویزیون را بالا و پایین کنیم یا پشت میز کارمان مشغول روزمرگی باشیم، طبیعی است که مجال فکر کردن به عدهای که در گرمای ۴۲ درجه روستایی دور افتاده در جنوب کرمان به نام “چاه دشت”، زندگی میکنند را نداشته باشیم.
احتمالاً اسم این روستا به گوشتان هم نخورده اما خوب است که بدانید، حدود ۵۰۰ خانوار با میانگین جمعیت ۷ نفر در هر خانواده که حدود ۳۵۰۰ نفر میشود، در روستایی به نام چاهدشت که در جنوب کرمان و در ۱۵ کیلومتری شهر زهکلوت قرار دارد، برای در امان ماندن از گرمای وحشتناک تابستان به کپرها و کنتوک های بدون امکانات پناه میبرند؛ منظور از بدون امکانات، نبود مبلمان و وسایل شیک و لاکچری نیست! در این کپرها حتی سرویس بهداشتی هم وجود ندارد! مردمان این روستا برای گذران امورات زندگی روی زمینهای کشاورزی کار میکنند که روزانه ۶۰ هزار تومان دستشان را میگیرد؛ البته این روزهای کارگری به ندرت برایشان رقم میخورد و درآمد ثابتشان همان یارانه ناچیز است.
سید مسعود ثناگستر، طلبه جهادی است که اولین فعالیت جهادی خود را از اولین سالی که معمم شد با این روستا شروع کرد. آشنایی او با این روستا را هم چند نفر از همکلاسیهایش رقم زدند.
ثناگستر میگوید: «برایم دردآور است که وقتی برای رصد وضعیت زندگی این روستا میروم اهالی روستا به من که یک طلبه ساده هستم رو میزنند. من شرمنده آنها میشوم که نمیتوانم با دست خالی کاری برایشان انجام دهم.»
ثناگستر ساکن تهران است، اما پنج، شش سالی میشود که سال جدیدش را به همراه خانواده در کنار اهالی روستای چاه دشت تحویل میکند. البته در روزهای دیگر سال هم با آن روستا در رفت و آمد است و هر بار چند روزی را مهمان خانه شأن میشود. کپر به کپر میرود و کنتوک به کنتوک رصد میکند و گه گاه ساعتها پای درددل اهالی مینشیند تا بتواند دردی از دردشان کم کند.
از کارهایی که او تا الان انجام داده، تشکیل قرارگاه مردمی است که قصد دارد برنامههایی را اجرایی کند: اولین برنامه او با وجود وضعیت خانههای نامناسب این اهالی، ساخت مسکن برای کپرنشین هاست که حدود ساخت ۲۰۰ واحد مسکن نیازشان است، و این موضوع در اولویت کارهایش قرار دارد. او توانسته با همت خود مردم یک واحد خانه را تا حدودی جلو ببرد و از خودشان خواسته تا برای پیشرفت کار، خودشان دست به کار شوند و با شروع مراحل اولیه مثل کندن پیِ ساختمان استارت کار را بزنند.
از آنجایی که که همه کرمان را با خرمای معروفش میشناسند، کارآفرینی در این زمینه تا حد بسیار زیادی جهت رونق وضعیت این روستا تأثیرگذار است؛ و ثناگستر ساخت سردخانه جهت نگه داری خرمای منطقه را در برنامه گنجانده است؛ خرمای مرغوبی که اگر در گرمای شدید چاه دشت بماند، خیلی زود ترش میشود.
او در میان حرفهایش چندباری از حاصلخیزی بالای زمینهای این روستا و کیفیت بالای صیفی جاتی مثل گوجه فرنگی میگوید: «گوجه فرنگیهای بسیار خوش طعم و باکیفیتی وجود دارد که متأسفانه وجود دلالهای کشاورزی در این منطقه حق کارگران را ضایع میکند.» و با اشاره به این موضوع ساخت کارگاه رب سازی را هم در نظر دارد.
مسجدی برای یاد خدا
اعتقاد دینی و مذهبی اهالی این روستا تا حدی بالا است که با وجود شرایط نابسامانی که در وضعیت زندگی شأن دارند، وقتی ثناگستر برای رصد روستا میرود، نزدیک ۴۰، ۵۰ نفر دورش را گرفته بودند و خواستار ساخت مسجد و حسینیه بودند و میگفتند: «ما حاضریم در همین شرایط زندگی کنیم، اما جایی را داشته باشیم که بتوانیم در آنجا عزاداری کنیم.» و این اوج تدین این مردم را نشان میدهد.
از این رو، سومین برنامه ثناگستر در این روستا تأسیس مسجد برای روستای ۵۰۰ خانواری چاه دشت است.
آباد شدن چاه دشت و حدود ۲۰، ۳۰ روستای دیگر که در حوالی شهر زهکلوت قرار دارد، کلی برنامه و همت میطلبد؛ آباد شدن روستاهایی که از وجود زن و مرد و کودک و نیروی جوان کم نیست، و هرکدام نیرو و سرمایه برای کشور هستند.
پرواز اسباب بازیها
ثناگستر برای سفر بعدی اش که فردای عید غدیر است، تصمیم گرفته تا با کمک هیئت ریحانه الحسین، برای بچههای چاه دشت هدیه ببرد و هیئت ریحانه الحسین با توجه به شرایط کرونایی امسال برنامه جدیدی برای عید غدیر در نظر گرفته و آن هم کمپین “پرواز اسباب بازیها”ست.
با استقبال خانوادههای تهرانی حدود ۵۱ سری اسباب بازی تا اکنون برای پرواز به آغوش مهربان کودکان چاه دشتی آماده شده است که این اسباب بازیها شامل اسباب بازیهای نو، اسباب بازیهای دست دوم در حد نو و حتی پولهای نقدی میشود که باز هم به خرید اسباب بازی منجر شده؛ اسباب بازیها بعد از ضدعفونی شدن بسته بندی و آماده اعزام به دستهای کودکان این روستا میشوند!
بچههایی که در کوچه پس کوچههای چاه دشت می دوند و معمولاً چیزی برای بازی کردن به سبک بچههای دیگر شهرها ندارند. حالا شما فردای عید غدیر را در خیالتان تصور کنید که چقدر صدای خنده از چاه دشت بلند میشود، چقدر شور و هیجان در چشمهای کودکان میدود!