سایه استبداد و زورگویی ظل السلطان بر اصفهان

سایه استبداد و زورگویی ظل السلطان بر اصفهان

اخبار کشاورزی که در 13 تیر 1399

سلطان مسعود میرزا ملقب به ظل السلطان، فرزند ناصرالدین شاه قاجار بود که در ۱۵ دی ۱۲۲۸ خورشیدی دیده به جهان گشود. وی علاوه بر فارسی و ترکی آذربایجانی، عربی و فرانسه را می‌دانست و کتابی با نام تاریخ مسعودی از خود بر جای گذاشت. سلطان مسعود سه سال از مظفرالدین شاه بزرگ‌تر بود اما چون مادرش از خاندان قاجاریه نبود به ولایتعهدی منصوب نشد به همین دلیل تا پایان عمر، آرزوی مالکیت و پادشاهی را داشت. وی در حالی که ۱۳ سال بیشتر نداشت به حکومت مازندران، ترکمن صحرا، سمنان و دامغان منصوب شد و چهار سال در این مسوولیت باقی ماند. پس از پایان دوره حکمرانی خود در مازندران به تهران فرا خوانده شد و پس از ورود به پایتخت با همدم الملوک دختر امیر کبیر ازدواج کرد و پس از برگزاری مراسم عقد ازدواج به فرمانروایی فارس انتخاب شد و لقب ظلُّ السلطان یعنی سایه پادشاه را اخذ کرد.

ورود به عرصه قدرت و حکمرانی

ظل السلطان در زمان حکومتش بر فارس، به خاطر ظلم فراوان برکنار شد اما مدتی بعد به اصفهان رفت و تا ۳۴ سال بعد در آنجا حکمرانی کرد، وی با تجهیز قشون مجهز و منظمی به باج گیری و اخذ مالیات‌های سنگین از رعیت پرداخت و ثروت بسیار زیادی به دست آورد که به اعتراف خودش برای ۱۰ نسل پس از او کافی بود در واقع یکی از ویژگی های این شاهزاده قاجاری این بود که به جمع آوری نقدینه، جواهر و املاک علاقه زیادی داشت و روز به روز بر دامنه سلطه و چنگ اندازی بر املاک مناطقی که تحت تسلط داشت به ویژه حومه اصفهان اضافه می کرد. تملک بر پارک مسعودیه تهران، باغ نو، باغ حاجی آباد، باغ ابریشم، باغ اکبرآباد، شکارگاه و عمارت قمشلو و ابنیه قهدزیجان و کوجان اصفهان، میل زیاد شاهزاده قاجار را به ملک و دارایی نشان می دهد. رعایت حال رعیت و رضایت فروشندگان املاک اهمیت چندانی برای او نداشت، بنابراین املاک مردم را با زور و قهر غصب و تصرف و شورش‌ها را با سنگدلی سرکوب می‌کرد و به پشتوانه ارتش محلی خود، اوامر حکومت مرکزی را نادیده می‌گرفت. وی در ۱۲۶۱ خورشیدی به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که حاضر است در ازای دریافت مقام ولایتعهدی، مبلغ هنگفتی پیشکش نماید. هرچند که هیچ گاه به این آرزوی خویش نرسید. همچنین ظل السلطان افزون بر آنکه ۲۱ هزار سرباز در اختیار داشت، اصرار می‌کرد تا وزارت جنگ به او واگذار شود اما این خواسته وی هم نه تنها مورد موافقت ناصرالدین شاه قرار نگرفت بلکه وقتی که خبر ظلم و ستم او به گوش ناصرالدین شاه رسید، شاه با صدور فرمانی او را از سراسر قلمرو حکومتی غیر از اصفهان برکنار کرد.

بدین ترتیب دوران حکومت ظل السلطان در اصفهان به قلع و قمع مخالفان و سرکوب شورش های محلی و داخلی یا افزون بر دارایی های کلان از طریق دست اندازی بر اموال مردم می گذشت. ظلم و ستم‌های وی به مردم اصفهان ادامه داشت تا اینکه در فروردین ۱۲۸۵ خورشیدی هنگامی که برای تاج گذاری محمدعلی شاه به تهران رفته بود، مردم اصفهان در اقدامی اعتراضی بازارها را بستند و در میدان نقش جهان تحصن کردند و خواستار عزل ظل السلطان پس از ۳۴ سال شدند. این اعتراضات ۲ هفته به طول انجامید و در این مدت صدها تلگراف به تهران زده شد تا اینکه محمد علی شاه وی را از حکومت اصفهان عزل و نظام السلطنه را جانشین وی کرد. یکی از علل طولانی شدن دوره زمامداری او در اصفهان این بود که مالیات را به قوّة قهریّه وصول می‌کرد و به طور مرتّب به تهران می‌فرستاد.

اقدامات مثبت ظل السلطان در دوران حکمرانی خود در اصفهان

کارنامه ۳۴ ساله حکمرانی ظل السلطان در اصفهان به‌کلی منفی و سیاه نبود، زیرا تشکیل قشون منظم، تأسیس روزنامه فرهنگ، افتتاح مدرسه همایونی به سبک جدید یا مدرسه نظامی برای تعلیم داوطلبان قشون از جمله اقدامات ظل السلطان در اصفهان است. عبدالمهدی رجایی، اصفهان‌شناس و پژوهشگر تاریخ اجتماعی بر این باور است که مسعود میرزا ظل‌السلطان از آن شخصیت‌هایی است که هنوز به ترازوی نقد صحیح توزین نشده است. شاید از آنجا که او مخرب گنجینه‌های تاریخی اصفهان بود، دور از انتظار نباشد که اصفهانی‌ها از دست او سخت عصبانی باشند.

مسعود میرزا روزنامه فرهنگ اصفهان را در این شهر به راه انداخت و ۱۳ سال به طور مداوم آن را منتشر می‌کرد. در این روزنامه می‌توان اقدامات مثبت او را مشاهده کرد. وی انجمن شهر را بر پا کرد و مصوبات این مجمع نیز باید به تصویب ظل السلطان می‌رسید اما به‌هرحال مجمعی بود که ذهن‌ها و فرایندها را برای تأسیس نهادهای دموکراتیک‌تر در آینده آماده می‌کرد. او سپس مجلس تجار را در اصفهان و نخستین مدرسه به سبک جدید را در عمارت هشت‌بهشت پایه‌گذاری کرد. این مدرسه دو-سه سالی بیشتر برپا نبود و به دلایلی که هنوز به‌درستی مشخص نیست، تعطیل شد؛ اما به مردم اصفهان آموخت که دانش‌آموزان بهتر است به‌جای زمین، روی نیمکت بنشینند و با تابلو و آزمایشگاه و کتابخانه درس بخوانند. ظل‌السلطان همچنین دستور تشکیل «انجمن پزشکان اصفهان» را داد. وظیفه این انجمن رسیدگی به بیماری‌های واگیر و معضلات بهداشتی شهر بود و در این میان به تعمیر بناها عمومی شهر نیز می‌پرداخت. مرمت پل خواجو، خالی کردن میدان نقش جهان از کاسبان مزاحم و مرمت آن، مرمت میدان چهار حوض، بازسازی چند چشمه از سی‌وسه پل که بر اثر سیل تخریب شده بود، مرمت بازارچۀ بلند و کاروانسرای آن (هتل عباسی کنونی) و اختصاص آن به سربازان، مرمت چهل‌ستون و هشت‌بهشت و همچنین تأسیس موزه‌ای برای چهلستون از جملۀ اقدامات این انجمن بود، نکتۀ مثبت دیگر در کارنامۀ ظل‌السلطان، امنیت حاکم بر این منطقه در طول سه دهه حکمرانی او بود. پیش از حکومت ظل‌السلطان، اصفهان دائماً مورد هجوم ۲ ایل بزرگ قشقایی و بختیاری قرار می‌گرفت. بی‌شک وجود امنیت در پیشرفت شهر و آبادانی آن بسیار مؤثر است.

روزنامۀ فرهنگ اصفهان در باب تغییرات مثبتی که اصفهان شاهد آن بوده است نوشت: «تا ده‌پانزده سال قبل به خاطر و خیال کسی نمی‌آمد که اصفهان بار دیگر روی آبادی خواهد دید. به جهت آنکه اصفهان از شهرهای وَسَطانی ممالک محروسه است و اسباب تجارت خارجه در آن موجود نبود. از خارج کسی از برای تجارت و کسب و نوکری به اصفهان نمی‌آمد و متصل اهالی اصفهان جلاء وطن نموده، به خارج می‌رفتند و همچنین به سبب پاره‌ای سوانح و زودزود تبدیل و تغییر یافتن حکام و تعدیاتی که از الواط و اشرار نسبت به اهل شهر واقع می‌شد، نه حکام به خیال آبادی شهر می‌افتادند و نه اهالی دست و دلشان به آبادی می‌رفت بنابراین رفته‌رفته آثار عمارات قدیمه، تماماً مشرفِ خراب و ابنیة عمومی و خصوصی شهر منهدم و چندین بیوت عالیه و ابنیه رفیعه غیرمسکون و سکنة آن‌ها از دار و دیار خود محروم و مهجور گشته، خرابی بر آبادی غالب و اغلب محلات خوش آب‌وهوای اصفهان آشیان بوم و لانه شغالان شده بود» تا آنکه ظل‌السلطان حاکم شهر شد. «حدّ امنیت و آسودگی و ضابطه و رابطه ولایت را از این می‌توان قیاس کرد که تاکنون نشده است در جایی سرقتی اتفاق بیفتد و دزد گرفتار نیاید و یا ظالــمی بی‌کیفر و متعدی‌ای بی زجر بماند. همه اهالی از مال و جان در امان، مشغول امور زندگانی خویش‌اند» بدین ترتیب معلوم می‌شود، کارنامه ۳۴ ساله او در حکمرانی  اصفهان به‌کلی منفی و شرم‌آور نبوده است.

از دیگر بناهایی که به دستور این شاهزاده قاجاری ساخته شد، باغ عمارت مسعودیه بود. در واقع نام این عمارت نیز برگرفته از نام مسعود میرزا به مسعودیه شهرت یافته است، این عمارت در میدان بهارستان تهران قرار دارد که در زمینی به وسعت ۱۵هزار و ۶۰۰ متر مربع و اعیانی حدود ۹هزار متر مربع احداث شده است. این اثر در ۲۷ دی ۱۳۷۷خورشیدی به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

تخریب آثار و ابنیه‌ تاریخی؛ اقدام جنون آمیز شاهزاده قاجاری

یکی از اقدامات جنون آمیز این شاهزاده دیکتاتور قاجاری تخریب آثار و ابنیه‌های با ارزش دوران صفویه در اصفهان بود اگرچه هنوز هم به صورت دقیق معلوم نیست، چه شد که او در دوره دوم حکمرانی خود این‌گونه میراث گرانبهایی ایران را نابود کرد. گفته می شود، او بیش از ۵۰ بنا و اثر تاریخی مربوط به عصر صفوی را در اصفهان تخریب کرد. در این ارتباط حتی چند نفر از بازرگانان اصفهان حاضر شدند، مبالغ هنگفتی به ظل السلطان بدهند تا وی را از این کار زشت بازدارند اما با این وجود وی از تصمیم خود منصرف نشد و در نتیجه بیشتر باغ ها و عماراتی که از دوران صفویه بر جای مانده بودند، تخریب شدند از جمله آنها می توان به باغ و قصر سعادت آباد، عمارت هفت دست، قصر نمکدان، آئینه خانه، بهشت برین، بهشت آئین، انگورستان، بادامستان، نارنجستان، کلاه فرنگی، باغ تخت، باغ آلبالو، باغ طاووس، عمارت و باغ نقش جهان، باغ فتح آباد، گلدسته، تالار اشرف، عمارت خورشید، سرپوشیده، عمارت خسروخانی، باغ زرشک، باغ چرخاب، باغ محمود، باغ صفی میرزا، باغ قوشخانه، باغ نظر، عمارت و سردر باغ هزارجریب، عمارت جهان نما و … اشاره کرد. ظل‌السلطان همچنین آینه کاری‌های روی ستون‌های عالی قاپو و چهل‌ستون را از میان برد و علاوه بر این دستور داد، روی نقاشی‌های نفیس داخل چهل ستون را با گچ بپوشانند و نقاشان قاجاری بر روی آنها نقاشی‌های کم‌ارزش خود را نقاشی کنند.  

عمارت مسعودیه واقع در میدان بهارستان تهران

هنری رنه د. آلمانی جهانگرد اروپایی که در زمان حکومت ظل السلطان از ایران بازدید کرده است در همین باره نوشته است: ظل السلطان بسیاری از کاخ های عالی و شاهکارهای ممتاز اصفهان را که موجب حیرت جهانیان بود نابود کرد. در واقع، آخرین سال های حکومت ظل السلطان در اصفهان به منزله طوفان ویرانگر بود زیرا او که با به شاهی رسیدن برادرش مظفرالدین شاه امید سلطنت خود را از دست رفته می دید به تلافی، بیشتر این شاهکارهای برجسته را که در دنیا بی نظیر بود، خراب کرد و مصالح آنها را فروخت.

مهدی بامداد مورخ و رجال‌شناس برجسته ایرانی در تحلیل این اقدام زشت ظل‌السلطان نوشته‌ است: قرنها در ایران و در ممالک عقب افتاده رسم و معمول چنین بوده که هر سلسله‌ای روی کار می‌آمد و زمامدار می‌شد، آثار برجای مانده از سلسله‌های قبل از خود را به کلی از بین می‌برد و این عمل فقط ناشی از عدم رشد ملت و جهالت و خودخواهی سلسله بعدی بود.

 وفات

مسعود میرزا در اواخر عمر مدتی را در اروپا گذراند، سپس به ایران برگشت و مدتی بعد دچار اختلال حواس شد و در ۱۲ تیر ۱۲۹۷ خورشیدی دیده از جهان فروبست.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *